تخیل و تعقل

 

 

 

 یکی بود یکی نبود! 

هزارپائی بود که با وجود آن همه پا٬ عجیب خوب می رقصید.این هزارپا هروقت به رقص میپرداخت جانوران جنگل همه برای تماشا گرد می آمدند٬ و همه محو زیبائی رقص او می شدند.- همه بجز لاک پشت که رقص اورا دوست نداشت. 

- احتمالاً حسودی اش میشد! 

لاک پشت پیش خود فکر کرد٬ < چطور می توانم جلو رقصیدن هزارپا را بگیرم؟>نمی توانست صاف و ساده بگوید که رقص او را دوست ندارد.در ضمن نمیتوانست بگوید خودش هم بهتر می رقصد٬ و اگر می گفت مگر کسی باور می کرد؟پس دست به تمهیدی شیطانی زد. 

نشست و نامه ای به هزارپا نوشت.گفت:<ای هزارپای بی همتا! من یکی از ستایشگران جان نثار رقص شما هستم دلم می خواهد بدانم شما هنگام رقصیدن چه فوت و فنی بکار میبرید؟ آیا اول پای چپ شماره ۲۸ خود را بر میدارید . بعد پای راست شماره شماره ۳۹ را؟ یا اینکه ابتدا با پای راست شماره ۱۷ شروع می کنید و پای چپ شماره ۹۴۴ را بدنبال آن می آورید؟ چشم به راه پاسخ شما با بی صبری تمام: ارادتمند واقعی٬ لاک پشت>. 

-چه بدجنس! 

هزارپا نامه را که خواند بی درنگ به فکر فرو رفت واقعا موقع رقص چه میکند؟ کدام پا را ابتدا بر میدارد؟و کدام پا را بعد؟می دانی آخر سر چه شد؟ 

-هزارپا هیچ وقت دیگر نرقصید؟ 

دقیقاً.تخیل که به بند عقل درآید نتیجه همیشه چنین است. 

 

از کتاب دنیای سوفی  

یوستین گرودر 

ترجمه حسن کامشاد  

 

عاشورا

  

 

باز این چه رستحیز عظیم است؟ کز زمینبی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است

تهران در یک روز پاک

 

هوا خیلی تمیز و کمی سرد بود.قدم زدیم و بچه ها بادبادک بازی کردند. و بزرگترها آش رشته خورند.

 

 

البته کوچکترها هم خودشون رو بی نصیب نذاشتند  

 

بعد از اون همه مهمونی و پرخوری و خفه کردن خود با شیرینی خامه ای! به این پیاده روی و استراحت خیلی نیاز داشتیم 

خدا قسمت همه بکنه!

خانه دوست

  

این خانه در عین سادگی٬ عظمت و شکوهی داره که آدم رو مسحور می کنه. 

مردم با وجود افرادی که بی فاصله٬ آنها رامنع می کنند٬ عاشقانه دیوارها و گوشه هایش رو لمس میکنند سنگ سیاهش رو میبوسند و رکن یمانی اش رودر آغوش می گیرند. 

عده ای هم ترجیح میدند در طواف زمین برگرد خورشیدبه تماشای کعبه عشق بنشینند. 

مکه شهری است که در آن جلوه گاهی جز رخ او حاکم نیست.

به سوی مکه

  قبرستان شهدای احد  

 

 

مسجد شجره (‌محل بستن احرام برای ورود به مکه )

مسجدالنبی

 

از همه دوستانی که در این مدت جویای حال من بوده اند متشکرم.

آی گون یا مهشید

 

ماه و خورشید در قطب شمال چه صحنه باشکوهی رو خلق کرده اند!