یادش بخیر! اون قدیما اردیبهشت ماه که میشد آخر هفته ها باید میرفتیم گلستونکوه اگه نمی رفتیم انگار نماز مون قضا شده بود. همش احساس دین می کردیم.
صبح زود میرفتیم و صبونه رو اونجا می خوردیم چای آتیشی!
با هر نفس٬ اکسیژن تازه همراه با عطر گل لاله فرو میدادیم .جوون تر ها جمع می شدیم با بچه ها اتمام حجت می کردیم که خسته شدی من برت نمی گردونم ها ! و می زدیم به کوه٬ کنار هر لاله ای می ایستادیم و زل میزدیم بهش انگار اولین باره می بینیمش.
یادمه تمام طول راه من و ستاره با هم حرف میزدیم و می خندیدیم اما یادم نمی آد راجع به چی حرف میزدیم فقط یادمه همه می پرسیدند شما چی می گید که هیچوقت تموم نمیشه! و از اینکه ما یه دفه میخندیم کنحکاو می شدند و سعی و تلاششون برای حدس زدن و فال گوش وایسادن و یواش رفتن و یا از پشت سر ما حرکت کردن بی نتیجه می موند
بیشتر وقتها جاهائی که سایه بود هنوز برفهاش آب نشده بود و ما مثل برف ندیده ها برف بازی می کردیم و شجاعتر ها سرسره بازی٬ انگار نه انگار که همین ما بودیم که توی زمستون وقتی با دست و پاهای از سرما کرخ شده از مدرسه برمیگشتیم همش غر میزدیم که این برف کی تموم میشه؟
سر ظهر که میشد گشنه و تشنه مثل قوم تاتار از کوه سرازیر می شدیم به طرف چادرها٬ چادر نارنجی با گل های سفید!
عصر که با لپ های قرمز و صورت آفتاب سوخته بر میگشتیم خونه٬ آنقدر خسته و کوفته بودیم که توان شستن دست و صورتمون رو هم نداشتم و همونجوری می پریدیم تو رختخواب! و حتی اگه فوری هم خوابمون نمی برد خودمونو میزدیم به خواب که یه وقت کسی بهمون نگه بیا کمک٬ اینهمه ظرف رو من تنهائی بشورم؟!
واقعا یادش بخیر
دشت لاله های زیبا و تماشایی واقعا یادش به خیر
چی شد یاد گلستانکوه افتادی؟از اینکه حسام الدین رفته؟
من آخرین باری که رفتم دوم ابتدایی بودم
ببینم اون عکسایی که ما داریم و تو با مامانم وخالم اینا رفتی گلستانکوهه؟
دختر لپ گلی با چادر رنگی :)
نه فکرکنم یه جای دیگه است قیافه ام توی اون عکس رو دقیقا یادمه!
عجب سمجی بودم من! همه جا باهاشون می رفتم:))
یاد باد آن روزگاران یاد باد!
درود بر محبوب
بله این زندگی ماست و یاد آوری این خاطره ه ها هم جزیی از زندگی
لذت زندگی در یاد آوری ست و بد ترین بیماری فراموشی.
برایت شادی و شاد کامی آرزو می کنم
ممنون:)
وای محبوب جان! جات خیلی خالی بود.
همین آخر هفته من هم گریزی زدم به ولایتمون. اونجا هم مهد لاله های واژگون هست. طبیعت تازه داره بیدار میشه و هنوز گل های بهاری رو میشه دید که تازه از برف سردرآوردن. واقعا جای شما خالی. چندتا عکس رو توی وبلاگم خواهم گذاشتُ تقدیم شما باد... :)
مرسی عزیزم:)همیشه خوش باشی
مگه پونه هم همولایتیه ماست که نوشته یادش به خیر؟؟؟؟
آره ؟همولایتی ماست؟؟؟
نمیدونم شاید:) چرا از خودش نمی پرسی؟
یادآوری خاطرات شیرین همیشه دلچسب است.انگاری دوباره همان مزه ر زیر زبانت احساس میکنی.....
دقیقا مرسی:)
اردیبهشت زیبا
اردیبهشت زیباترین
این گلستونکوه کجاست؟
ما رو هم راه میدن؟ :دی
به هوسم انداختی :)
اگه همت داشته باشید ۴۰۰ کبلومتر از تهران دور شید میگم راهتون بدند:)
چه قشنگ تصویر سازی کردی محبوب جون منم بردی به همون روزا که یادش بخیر
چقدر این پستت با انرژی بود محبوب جون
سلام . ظاهرا شما هنوز در حال سیر و سفر به روزهای خوش گذشته هستید ! لطفا زودتر برگردید که دلمان برای نوشته های شما تنگ شده ...
:) چشم
سلام
یادش به خیر . بیشتر از همه چی دلم برای همه پچ پچ های اون روزهای بیخیالی تنگ شده. حرفهامون تمومی نداشت انگار
راستی چرا آپ کردنهای تو رو گوگل ریدر اعلام نمی کنه؟؟
خوش باشی
اعلام نمیکنه؟ عجب بدجنسه:))
نمی دونم:(