کلوچه ای که باعث شد بالاترین مدیر اجرائی سازمان بهداشت آلبرتا (Alberta Health Services) کار خودش رو از دست بده.
ماجرا از این قراره که هفته پیش تصاویری از تی وی پخش شد مربوط به تلاش خبرنگاران برای گرفتن پاسخ از آقای مدیر در ارتباط با جلسه مهمی که در مورد رسیدگی به وضعیت اورژانس بیمارستانها در همان روز برگزار شده بود٬ جناب مدیر پاسخ رو به نیم ساعت دیگه در جلسه مربوط به خبرنگاران موکول کرده و در مقابل اصرار گزارشگر گفته: من دارم کوکی ( کلوچه ) می خورم! و این حرف رو چندین بار تکرار کرده (اسنادش هم موجوده !)
هیئت مدیران هم در پی اعتراضات گسترده مردمی تصمیم گرفت که این برخورد در واقع توهین به همه شهروندان محسوب میشه و ضمن تشکر و قدردانی از تلاش ایشون در جهت بهبود وضعیت بهداشت در آلبرتا٬ آقای استفان بهتره تشریف ببرند خونه و در کمال آرامش و بدون حضور مزاحم کلوچه اشون رو میل کنند!
پ.ن.تلاش برای هر گونه مقایسه بی فایده به نظر میرسه!
سلام
بالاخره تونستم یکی مثل خودم از قدیمی های بلاگ اسکای رو پیدا کنم ......
منم مثل خودت از مرداد 84 شروع کردم....
از آَنایی باهات خوشحالم دوست من
مرسی
واقعا که این اجنبی ها چقدر بی جنبه اند .... خبرنگارهایشان را بگو که صبر ندارند ! اصلا ادب ندارند ! خوب بگذارید جناب مدیر کلوچه شان را نوش جان کنند ٬ رسیدگی به اورژانس بیمارستانها که دیر نمی شود ! هان ؟ می شود ؟
اگر در مملکت گل و بلبل خودمان بود الان بجای آقای مدیر این خبرنگار لوس در معیت چندین شیشه نوشابه در زندان بسر می برد
آی گفتی ...
نوشابه رو خوب اومدی
اینجا که نشون نمیدن کوکی خوردنو که مردم بخوان اعتراض کنن
همه جای دنیا از این آدمها هست.منتها یه جا به قدر انگشتان دست و یه جا غیر قابل شمارش....بعد جالبش اینه که هر کشوری یه جور قضاوت میکنه..به قول پیمانه اگر ایران بود حتمن خبرنگار میرفت آب خنک بخوره و وزیر بهداشت هم می رفت کوکیز هاش رو بخوره!!!!
با پ.ن مطلبت کاملا موافقم.
السلام علیک یا ام رادین!
سلام برشما
محبوب جان از پونه خبر داری؟
نه ولله چطورمگه؟
به نظرم منصفانه نبود.
کلا از این خبرنگارا که زیگیل می شن خوشم نمیاد.
موافقم
مخصوصا که بعد از رفتن ایشون کلی از مدیران دیگه هم استعفا دادند و رفتند!!
بله خب همون پی نوشت!!
در ضمن مراتب صحت و سلامت خود را ابراز مینمایم
خدا رو شکر
رونوشت: یک دسته گل بنفشه
سلام چی بگم ..
ولی خوب کاری کردن اخراجش کردن اگه ایران بود خبرنگار در راه برگشت بهخونه مفقود میشد ...و فرداش اون کارخونه براش یه کامیون کلوچه می فرستاد ...
آپم
بی ذوق یه چیزی بنویس دیگه
من اگه یه بچه گرد و قلمبه و بامزه و خوردنی داشتم لحظه به لحظشو اینجا ثبت میکردم
من که قلمی به خوبی تو ندارم
درود
بر رفیق قدیمی و خوب خودم.
مرسی برای سر زدنها
و دیگر اینکه ای خواهر! ما چیمان شبیه است به بفیه که این یکی باشد.
شادی ات آرزوست و ایام به کام.آمین
وااااااااای هه هه اینا چیه!!!!!
کدوما؟!!!
حقه جدیده؟ وبلاگ قشنگی داری به من هم سر یزن دمده شده؟
حقیقتا همینطوره که فرمودید