امروز توی رادیو با آقائی مصاحبه می کردند که ۱۰۰ ساله بود و به تنهائی در آپارتمان خودش زندگی
می کرد. اینکه صد ساله باشی و به تنهائی زندگی کنی شاید زیاد عجیب نباشه!
اما اینکه صد ساله باشی ٬ تنهائی زندگی کنی و از تکنولوژی روز لذت ببری یه کم عجیبه دیگه نه؟
خلاصه اینکه این آقا عاشق عکاسیه ٬ از لپ تاپش برای چک کردن ایمیل و اخبار استفاده می کنه احتمالا توی فیس بوک هم عکسهاشو آپ لود می کنه٬ و هر روز از طریق اسکایپ با دخترش که در شهر دیگری زندگی می کنه صحبت می کنه
جالب بود به خبرنگار میگفت: میدونی اسکایپ چیه؟! هر روز با دخترم صحبت می کنم.
نوه اش براش لپ تاپ رو خریده و همه اینها رو خودش یاد گرفته و آموزشی ندیده .
من که همیشه وقتی اینجور چیزها رو میشنوم یا می بینم ناخود آگاه مقایسه می کنم با خودمون و اطرافیانمون و البته همیشه افسوس میخورم!
اینجا با افرادی بر می خوری که اصلا سن بجز یه عدد براشون مفهوم دیگه ای نداره٬ بالارفتن سن براشون به معنی محدودیت و ناتوانی نیست. پارسال توی کلاس یوگا٬ خانمی که شاید ۷۰-۷۵ سالش باشه با افسوس می گفت: این هفته نتونستم برم اسکی... یه کمی زانوهام درد می کرد.
شاهکارن به خدا
قابل توجه خودمون که با تکنولوژی جلو بریم و عقب نمونیم
خوش به حال خانمه کاش من جاش بودم چه حسی داره
سلاااااام
اون خانوم اسکی باز که عجیب تر از مره بود.
برای خیلی خانوما سی سالگی یه محدودیت نه صد سالگی! تو که از نزدیک می بینیشون٬ تفاوت واقعی کجاست؟ چرا اینقدر تفاوت؟ غبطه خوردم
در فرهنگ!
بدبختی اینجاست که وقتی اینها را برای ساکنین کشور گل و بلبل (همین ایران خودمون) می گوییم پوزخندی می زنند و با نگاه عاقل اندر سفیه نگاهت می کنند و انگار در دل می گویند دلش خوشه ها ....
ای گفتی