ساعتها روز ها ماهها و سالها تند و تند می گذره...
توی لوپ افتادیم!! مثل یه گرداب؟! چه قانونی ما رو توی این محدوده نگه داشته؟ !
چه جوری میشه ازش پرید بیرون؟!
خوب به فرض که پریدیم بعدش چی؟ این گردابی که اسمش زندگیه چه اهمیتی به بودن و نبودن یکی مثل من میده؟!!!
اینجاست که روسها می گن : ژیزین پروخودیت!! یعنی همون Life is going on
این وقت و زمان کم یا زیاد برای همه ما مقرر شده و به نوعی محکوم به آنیم بگونه ای که کم کردن آن نیز خسران ابدی در پی دارد مهم اینه که سعی کنیم خوب بگذرانیم و این سعی مهم است ولو همه چیز یکنواخت و سرگیجه آور بگذرد.
ولی خودم بارها شده که از این سرعت گذر ایام و لحظات به وحشت افتادم.
از بابت لینک سپاسگذارم
بفرمایید.این قد هی زدید تو ذوق من که عید خوب نیست و چهار شنبه سوری خوب نیست و اینا که منم حالم گرفته شد.حالا خوب شد؟:((