بازی آرزوها

انگار منتظر بودم یکی من رو به این بازی دعوت کنه!به محض دریافت دعوتنامه گفتم : آخ جون ! بعد فکر کردم حالا این بازی چی هست ؟ چکار باید کرد؟! منظورم اینه که درسته که باید آرزو هامونو بنویسیم اما یکی دوتا که نیست ! تازه چند جور آرزو داریم یه نوع که جهان  شموله و یه نوعش هم که خوب خصوصیه٬ یا خیلی خصوصیه ؟!

از نوع اول که شامل اعطای عقل سلیم و سر براه شدن همه فرزندان آدمه بگذریم :

۱- آرزو دارم  بتونم به همه جای جهان سفر کنم .

۲-دوست دارم درباره متافیزیک و علوم ماوراء بخونم .

۳-می خوام یه جائی زندگی کنم که ارزش انسانها به مقام و پول و پارتی و جنسیت بستگی نداشته باشه!

۴-آرزو دارم دخترم  بجای زندگی در زمان گذشته و آینده ٬ زمان حال رو برای زندگی کردن انتخاب کنه.

۵-و شاید بزرگترین آرزوی من آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه است.

 

پ. ن. حوادث مربوط به طرح امنیت ملی !!؟ این چند روزه و بخصوص میدان هفت تیر ( اسمش خودش خشونته!) واقعا تاسف بار و دردناکه شاید من بهتر بود بجای نوشتن از خودم و آرزوهام از زنان کشورم می نوشتم و بی حرمتی که این روزها به اسم امنیت ملی به آنها روا می دارند...

باکو - بلوار ( ملی پارک )

 

 

سمبل باکو گیز گلاسی ( گیز = قیز = دختر ٬ گلاسی(به فتحه گ !)= قلعه سی= قلعه ی )

عکس های دیگه از این بنای تاریخی ۱ و ۲ و تاریخچه

 

زندگی بعضی ها!

این گدا هائی که سر چها راهها یا گوشه خیابون ها می ایستند و با حالت زار و نزار و قیافه ای اون همه بدبخت٬ دست نیاز به طرف مردم دراز می کنند خیلی منو به فکر وامی دارند.

خیلی از ما دلمون می سوزه و یه کمکی می کنیم و رد می شیم.اگه بچه باشند شاید حس ترحم بیشتری پیدا کنیم.

دیدید بعضی ها شون چقدر دعا می کنند ٬ دستهاشونو به آسمون بلند می کنند و به همه ائمه و پبامبران و خدا و  زمین و آسمون قسم می دهند و تند و تند دعا می کنند؟ شاید هم با خودمون گفته باشیم : کل اگر طبیب بودی...

امروز با دیدن خانمی که سر یک چهار راه گل و گشاد و شلوغ و پر رفت و آمد ( یه جاده ای مثل جاده قدیم کرج) می ایسته و سر و صورت خودشو  مثل فلسطینی ها می پوشونه و مرتب از این ماشین به اون ماشین می ره و یه دستش درازه رو به راننده ها و یه دستش تو آسمون ٬ به این فکر افتادم که این آدمها  برای خودشون هم دعا می کنند؟ اصلا به این دعائی که می کنند اعتقاد دارند؟

بعد با خودم به این نتیجه رسیدم که ذهن ناخود آگاه این جور آدمها پر از ناکامی و بدبختی و بیچارگی راجع به خودشونه ٬ اگر گاهی هم به فکر خودشون می افتند چیزی بجز فقر و نداری و بیماری و... برای خودشون نمی بینند. واز اونجائی که ما همونی هستیم که فکر می کنیم پس این معادله کار خودشو می کنه.

البته من منکر عدم رسیدگی و سهل انگاری دولتها و مشکلات اقتصادی موجود نیستم ٬ به این فکر می کنم که چرا این نوع زندگی ها برای عده ای پیش می آد و نه همه جامعه؟!

 

جملاتی که باید با تامل خواند.

مشیت خدا خلل نمی پذیرد پس حق الهی من همواره با من خواهد بود.مشیت خدا برای من ٬ در منتهای کمال است و پایدار.

خدا مونس جان من است همانگونه که من به او توکل دارم او نیز به من اعتماد کامل دارد.

آرمانهای الهی هرگز با هم تعارض پیدا نمی کنند.

پیش از سحر تاریک است.اما تا کنون نشده است که آفتاب طلوع نکند. به سحر اعتماد کنید!

راه را بر من آشکار کن ! بگذار برکتی را که تو به من عطا کرده ای به چشم ببینم.