جملاتی چند

how people treat you is their karma, how you react is yours 

 

Be who you are and say what you feel because those who mind don't matter and those who matter don't mind 

 

Don't worry about people in your PAST, there's a reason why they didn't make it to your FUTURE 

 

Pain is inevitable. Suffering is optional 

  

Blessed are those who can give without remembering, and take without forgetting 

 

The world is a book, and those who do not travel, read only one page 

 

شاید تکراری

شاید تکراری باشه ٬ دوست دارم اینجا بنویسم برای یادآوری 

 

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی. 

 

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.  

 

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند. 

 

در روز تولدت درختی بکار. 

 

هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.  

 

راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن. 

 

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:  "برای چه می خواهید بدانید؟"  

 

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن. 

 

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن. 

 

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است. 

 

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر. 

 

اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.  

 

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

God

How wonderful that God maybe a Woman, I Said to myself , as the others continued to chant

  

 

If that’s true, then it was certainly God’s feminine face that taught us how to love

 

 

By the River Piedra I sat down and wept

Paulo Coelho

جزئی از کل

یک کاشیکار شصت و دو ساله که به هنگام سکته قلبی به تحربه حالت نزدیک به مرگ نایل آمده است می گوید:   

آنچه آموختم این بود که ما همه جزئی از یک کلّ واحد و عظیم جهانی هستیم .  

اگر خیال می کنیم که می توانیم شخص دیگری یا موجود زنده دیگری را بدون اینکه به خود صدمه وارد آوریم٬ آزار دهیم کاملاْ در اشتباهیم. 

به جنگل یا گل و یا پرنده نگاه می کنم و می گویم: این منم٬ این جزئی از من است. 

 ما به همه چیز متصلیم و اگر بکوشیم عشق و محبت خود را نثار آن وصلت کنیم آدمهای خوشبختی خواهیم بود. 

 

جهان هولوگرافیک 

مایکل تالبوت 

ترجمه داریوش مهرجوئی

جمله هائی از پائلو کوئیلو

The wise are wise only because they love. The fool are fools only because they think they  

 can understand love 

 

When a person really desires something, all the universe conspires to help that person to realize his dream 

 

You have to take risks. We will only understand the miracle of life fully when we allow the unexpected to happen 

 

Beauty is the greatest seducer of man 

 

Life was always a matter of waiting for the right moment to act

تغییر

لازم است همه ی ما دیدگاه خود را در مورد خودمان و توانمندی هایمان توسعه دهیم. باید اطمینان حاصل کنیم که برچسب هائی که به خودمان می زنیم برچسب های محدود کننده نباشند بلکه باعث رشد و بالندگی ما باشند.  

آگاه باشید که هر طور که در مورد خودتان فکر کنید ٬ صاحب همان هویت خواهید بود. 

 

برای مثال بعضی از مردم می گویند:من آدم تنبلی هستم. با گفتن چنین چیزی ممکن است به صورت یک آدم تنبل در نیایید اما اینجور کلمات٬ کلمات روحیه بخشی نیستند. 

 

آیا شما خودتان را طوری تعریف می کنید که سازنده نیست؟ 

اگر چنین است آن را تغییر بدهید. 

 

هر وقت که تغییری در زندگی خود ایجاد می کنیم٬ اطرافیان ما یا باعث پیشرفت کار ما میشوند یا باعث پسرفت آن. 

آنها بعضی وقتها به همان ترتیبی که در گذشته راجع به ما فکر می کردند٬ فکر می کنند ولذا مانع پیشرفت ما می شوند. 

باید بدانیم که درنهایت این ما هستیم که تعیین می کنیم چه کسی باشیم. 

گذشته ی ما٬ تعیین کننده وضع حال یا آینده ی ما نیست. 

گام بردارید و هویت سازنده خود را همین امروز آغاز کنید.  

 

اگر تلاش کرده اید که تغییر مثبتی در شخصیت خود ایحاد کنید اما موفق نشده اید به این معنا است که باید در باور خود٬‌نسبت به خود٬ تجدید نظر کنید. 

 

۳۶۵ گام تا موفقیت 

آنتونی رابینز 

مترجم جواد شافعی مقدم

 

 

تخیل و تعقل

 

 

 

 یکی بود یکی نبود! 

هزارپائی بود که با وجود آن همه پا٬ عجیب خوب می رقصید.این هزارپا هروقت به رقص میپرداخت جانوران جنگل همه برای تماشا گرد می آمدند٬ و همه محو زیبائی رقص او می شدند.- همه بجز لاک پشت که رقص اورا دوست نداشت. 

- احتمالاً حسودی اش میشد! 

لاک پشت پیش خود فکر کرد٬ < چطور می توانم جلو رقصیدن هزارپا را بگیرم؟>نمی توانست صاف و ساده بگوید که رقص او را دوست ندارد.در ضمن نمیتوانست بگوید خودش هم بهتر می رقصد٬ و اگر می گفت مگر کسی باور می کرد؟پس دست به تمهیدی شیطانی زد. 

نشست و نامه ای به هزارپا نوشت.گفت:<ای هزارپای بی همتا! من یکی از ستایشگران جان نثار رقص شما هستم دلم می خواهد بدانم شما هنگام رقصیدن چه فوت و فنی بکار میبرید؟ آیا اول پای چپ شماره ۲۸ خود را بر میدارید . بعد پای راست شماره شماره ۳۹ را؟ یا اینکه ابتدا با پای راست شماره ۱۷ شروع می کنید و پای چپ شماره ۹۴۴ را بدنبال آن می آورید؟ چشم به راه پاسخ شما با بی صبری تمام: ارادتمند واقعی٬ لاک پشت>. 

-چه بدجنس! 

هزارپا نامه را که خواند بی درنگ به فکر فرو رفت واقعا موقع رقص چه میکند؟ کدام پا را ابتدا بر میدارد؟و کدام پا را بعد؟می دانی آخر سر چه شد؟ 

-هزارپا هیچ وقت دیگر نرقصید؟ 

دقیقاً.تخیل که به بند عقل درآید نتیجه همیشه چنین است. 

 

از کتاب دنیای سوفی  

یوستین گرودر 

ترجمه حسن کامشاد