مهستی گنجوی

مهستی گنجوی شاعر قرن ٬۱۲ متولد گنجه همزمان با سلطنت سلجوقیان و در دوران سلطان سنجر میزیسته سراینده رباعی است همدوره  خیام نیشابوری و نظامی میباشد.

درمیان انبوه شاعران مرد تنها اسم رابعه به گوشم خورده بود٬ اولین بار اسم  مهستی گنجوی را در آذربایجان شنیدم شاید به این دلیل که گفته می شود شعر های او بیشتر راجع به عشق و در نکوهش نگرش افراطی و ارتجاعی به دین بوده.دوبیتی های او به فارسی گفته شده اما در اینجا فقط میتوان ترجمه آذری آن را پیدا کرد .

اطلاعات زیادی از زندگی او در دست نیست . مجسمه ای به یاد او در سال ۱۹۸۰در گنجه در  چشم اندازی بسیار چشمنواز بر پا شده.

ما را به دم تیر نگه نتوان داشت
درحجره ی دلگیرنگه نتوان داشت
آنراکه سرزلف چو زنجیــــربود
درخانه به زنجیر نگه نتوان داشـت



 به آذری نام این شاعر Məhsəti Gəncəvi

است که به معنای ماه + سَتی که مخفف سیدتی یا بانوی من میباشد بکار می رود از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون ما فکر میکردیم مثل اسامی دیگه که اینجا نابودش می کنند مهَستی رو هم به اشتباه مهسَتی می خونند !

در اینجا تقریبا شرح کاملی در مورد رابعه و مهستی داده شده.

پروفسورادوارد براون، درباره اش می نویسد: راجع به مهستی معلومات اندک داریم؛ حتا تلفظ ووجه اشتقاق درست نامش نامحقق است.

علی اکبرمشیر سلیمی در کتاب زنان سخنور، با تکیه بریکی از منابع قدیمی، درباره ی دوران کودکی مهستی می نویسد: پدر از چهارسالگی اورا به استادان گرانمایه درمکتب خانه سپرده و از آنجایی که هوش واستعداد بی اندازه یی داشته در دهسالگی با آموخته های سرشاری از دانش و ادب زن دانشمندی ازچنان آموزشگاهی بیرون می آید. پدرش دراین هنگام مهستی را برانگیخته وموسیقی دانانی براو می گمارد و مهستی دراین فن چنان پیشرفت کرد که درنوزده سالگی استادی بی مانند وسرآمد همگان شد. چنگ وعود وتاررا استادانه می نواخت..

 رشید یاسمی درمقاله ای کوتاه که درباره ی این شاعرنوشته است: "اگر شعرای مقلد وسفینه نگاران بی تتبع اوزبکی نمی کردند٬ ازحمله ی اوزبکان این خسارت به مهستی وبه ادبیات ایران وارد نمی آمد".

 

ازمنزل کفرتا به دین یک نفس است       وزعالم شک تا به یقین یک نفس است

این یک نفس عزیزرا خوش می دار        کزحاصل عمر ما همین یک نفس است

 

گنجه

یکی از شهر های تاریخی و دیدنی آذربایجان شهر گنجه است.نشان مخصوص خود را دارد و طبق برآوردها  ۲۵۰۱ سال از تاسیس این شهر می گذرد

درواقع این پرچم جواد خان در زمان جنگ با روسها بوده که اصل آن در موزه دیار شناسی گنجه موجود است. نامه معروف جواد خان به روسها که به زبان فارسی نوشته شده نیز ترجمه و در این موزه قرار دارد.

... هر زمان شما به دنبال جنگ هستید ما آماده ایم! اگر شما به تانک و تفنگ خود غرّه هستید خدای مهربان  را شکر که تانک و تفنگ ما از شما کمتر نیست و اگرردیف تانکهای شما یک گَز است ردیف تانکهای ما به سه چهار گز میرسد٬ پیروزی با خداست. از کجا می دانید که شما شجاع تر از قزلباش (‌ارتش ایران )‌هستید؟...

جواد خان به دنبال محاصره گنجه در دسامبر ۱۸۰۳ به همراه پسرش کشته شد و گنجه در۱۸۱۳  ( پایان جنگ روسیه -ایران )  طبق عهد نامه گلستان همراه با شهرهای دیگر قفقاز به روسیه واگذار شد.

مقبره شاعر بزرگ  قرن ۱۲ نظامی گنجوی

 

 

 

مجسمه هائی که بر اساس اشعار لیلی و مجنون ٬ خسرو شیرین و ... ساخته شده.

 

 خانمی هم که اونجا بود و دیدار کننده ها رو راهنمائی می کرد خیلی از اشعار رو حفظ بود (‌البته ترجمه آذریشو ) و خیلی با احساس می خوند . می گفت از طرف  دولت و همچنین سفارت ایران بهش دیپلم افتخار داده اند.

You fill my heart

رویا٬‌دریاچه ای نیلگون٬ کوههائی استوار

با دو بال خواب و خیال٬ پرواز می کنم

هوا را می شکافم

وشلاق سرد باد٬ صورتم را می خراشد

اوج می گیرم٬ بالای بالا

نوری می بینم و بسویش میشتابم

دستهائی که برآن بوسه میزنم

چه خیال انگیز!