یه بار یه آذری با یه روس توی قطار نشسته بودند ٬ موقع ناهار روسه غذاشو از تو ساکش در میاره : مرغ سرخ مرده و سالاد و بنگ وبساط...
آذریه هم غذاشه رو می کنه : نون و پنیر و خیار و گوجه...
روسه یه نگاه می کنه می گه : اینا چیه ؟تو برای ناهار اینا رو می خوری؟!!
آذریه می گه : بله که! این غذا حکمت داره!هر کی ازش بخوره عاقل میشه !! اگه می خوای حاضرم یه امروز ازش بگذرم و باهات عوض کنم!
روسه می گه : داوای( یه چیزی مثل اوکی بسم اله!)
بعد از ساعتی...
روسه : اما من فکر می کنم همون مرغ سرخ کرده بهتر بودها!!
آذری : هان !دیدی عاقل شدی
حالا مرغ سرخ کرده بهتر بود یا نون و پنیر؟!
ها ها ها ها ها!کلی خندیدم.بعد از مدت ها جوک مودبانهء با مزه خوندما!
راستی راز داوینچی رو خوندم.معرکه بووووووووووووووووووووووووووووووود.احساس خوبی بهم داد.احساس..مممم....افتخار؟یا یه همچین چیزی.
خیلی خندیدم! اینا رو از کجا پیدا می کنی؟
حالا یه جوک که این روزا جوک روزه:
یه تهرانیه میره خونه ترکه مهمونی و تا خرخره می خوره،بعد به دستشوئی احتیاج پیدا میکنه، میره می بینه یه قفل گنده رو در دستشوئی زدن. میگه برادر در مستراحو چرا قفل کردی؟
ترکه یه نگاه زیرکانه بهش میندازه میگه: واسه این که تهرانیا پشت سر ما گه زیادی نخورن!!!!
اینو یه جا خوندم،بعدش نویسنده اش نوشته بود:
(خطاب به تظاهر کنندگان این روزها) : خوب قارداش تو هم در مستراحو قفل کن،دیگه چرا کافه رو میریزی به هم؟!!
ممکن نیست چنین رویدادی اتفاق بیفتد.
سلام خانومی . خوبی ؟ چه خبرها ؟ من که نون و پنیر با خیار و گوجه را ترجیح می دهم حالا هر کی دوست داره بگه من ترکم ... ضمنا احترام ترکها را نگه دار جانم روزنامه ایران که یادنت نرفته ...