کلشش تق... کلشش تق... تق توق ..کلشش تق کلشش تق!!
این صدائی است که بیشتر از سه ماهه که هروز صبح ساعت ۶و ۳۰ دقیقه ما رو از خواب می پرونه!
اوائل زیاد حساس نبودم اما مدتیه که بدجور این صدا میره رو اعصابم و اصلا نمیتونم تحملش کنم به مدیریت ساختمان گفتیم سر جدت! برو به این طبقه بالائیه ما بگو کله سحر دمپائی تق تقی نپوشه! گفت : طبقه بالای شما یه پسره با مادر پیرش زندگی می کنه فکر نکنم اونم از این دمپائی ها بپوشه! صدای داد و بیداشون رو گاهی وقتها میشنیدیم.
آپارتمان ما طبقه نهمه و طی پرس و جوهائی که هفته پیش کردیم برای یافتن منبع صدا! تا طبقه دوازدهم رسیدیم.جالب اینه که همه همسایه ها از این صدا عاصی شده بودند اما هیچ کدوم هیچ اقدامی نمی کردند.می گفتند آره آره این صدا خونه ما هم میآد از همسایه بالائیه ماست اعصاب نذاشته برامون !! می پرسیدیم: بهشون گفتین؟ می گفتن : نه اما باید بریم باهاشون حرف بزنیم!
اونروز طبقه دوازدهمی نبود و ادامه تحقیقات موند برای روز دیگه... که هنوز نیومده! بقول مامانم هنوز چله اش سر نیومده !!
امروز دیگه واویلا بود ! انگار صدا تو کل ساختمون اکو میشد بعد بشکل خط مستقیم در میومد و با سرعت نور می کوبید تو جمجه من!
شده یه وقتهائی اصلا ندونید چکار باید بکنید! همین حالت رو داشتم :چکار کنم آخه این وقت صبح برم در خونه کیو بزنم بگم لطفا دمپائی هاتون رو در بیارید و اینقدر هم رژه نرید آخه چکار می کنی اول صبحی اینهمه راه میری!
یعنی این صدا رو خودش نمی شنوه؟! یا اونی که همسایه پائینی این آدمه؟!
امیدوارم پاشنه دمپائی اش بشکنه
احتمالش هم هست که در طبقهء دوازدهمتون یه روح سرگردان زندگی بکنه. ها ها ها !
بدجوری درک میکنم این دردسر رو اینجاها هم تا دلت بخواد انواع سر رو صدا بیداد میکنه، از کوبیدن میخ گرفته تا سنگ و فرز زدن و ساختمونسازیها همسایهها و جیغ و داد بچههای کوچه یا تیرآهن خالی کردنةای نصف شب.
آخریش رو چند شب پیش بود. کشیک بودم در درمانگاهی و بارون و رعد برق شد. بعد چی شد آژیر دزدگیر (!) یه ماشینی صداش در اومد و تا صبح انواع مختلف آژیرها رو برامون تکرار کرد.
منم که به صدا حساااااس !
:))
اتفاقا به این گزینه هم فکر کردیم!
آژیر دزدگیر که واقعا غیر قابل تحمله!
با سلام
به ما هم سری بزنید
سردردمون خوب شد چشم!
وای چقدر خندیدم بخاطر نفرین آخرت محبوب جون
ولی فکر کنم صدای دمپایی همسایه ی شما خیلی گوش نواز تر از زنگ ساعت شوهر بنده باشه که بفاصله یک ربع یک بار مخ ما رو داغون میکنه حالا من باید به کی شکایت کنم خدا میدونه
:)
خیلی جالبه! اون وقت صبح بعید از شهروندان جمهوری شوروی سابق کسی بیدار باشه! :دی بهتره سراغ دلایل متافیزیکی باشید ؛)))
نکته جالبی بود :))
جدی؟طبقه نهمید ؟من چرا فکر میکردم خونتون ویلاییه؟
حالا مطمینی مشکل دمپاییه ؟مگه میشه؟
اتفاقا دختر خاله منم که تهران خونش بود صاحبخونه از صبح تا شب فقط یه آهنگ میزاشت گوش میداد
تو مثل گلی......
فکرش رو بکن
ولی من میگم دمپایی نیست شاید با یه دستگاهی چیزی کار میکنن یا یه چیزی میبافن یا تمیز میکنن
ما به همه گزینه ها فکرکردیم:)
ندا جان!همانطور که پبلا جان گفته اون موقع صبح اصلا بعیده که کسی بیدار باشه !چه برسه به این که کار هم بکنه !محاله:))
سلام . آخی طفلکی شما ! بیا با هم دعا کنیم بلکه پاشنه دمپایی همسایه مردم آزار شما زودتر بشکند :))
:))
پس اگه اینطوریه دیگه باید رفت تو جریانات ارواح سرگردان و این حرفا
امیدوارم پاش چیزی نشه ولی! :))
او... یس...:)
من بی صبرانه منتظرم ببینم جریان چی بوده
اگه فهمیدی صدای چیه حتما بنویس
حتما:)
. ســـــــــــــــــــــلامی به بزرگی دل کوچک کودکان...
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-دوست گرامی ...
________________\.................../وبلاگ عمو باربد به روز شد
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:اگه قدم رنجه کنید...
________________/......__........\
_________________`-._____.- لطفی به این بنده کنید...
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../و ما رو شرمنده کنید...
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)خوشحال میشیم...
__________________|_______|
___________________)_ |_ (__شما هم خوشحال میشید...
________________(_____|_____)پس یادتون نره...
حتما تشریف بیارین! در ضمن لطفا نظر هم یادتون نره !
www.Amoobarbod.blogfa.com
[نیشخند][لبخند][نیشخند][لبخند][نیشخند][لبخند][نیشخند][لبخند][نیشخند][لبخند][نیشخند][لبخند]
برای دفعه اول رودررو نشین بهتره
یک نامه بنویسید که صدایی که صبح گاهان از منزل شما میاد مارو اذیت میکنه .
برای ما که اثر کرد به امید خدا برای شما هم اثر میکنه
فکر خوبیه مرسی:)
وای وای نگووووووو ما خونه قبلی که بودیم همسایه بالایی سه تا دختر داشت هر کدوم اندازه خرس قهوه ای تو کارتن پسر شجاع!!!!!! بعد یهو دعواشون میشد همدیگه رو پرتاب می کردن به سقف و کف و دیوار می کوبیدن نمی دونی چه زلزه ای میشد. بدیش این بود که ما شبها زود می خوابیم و اونا تا صبح بیدار یعنی شب تا صبح بیچاره میشدیم! البته من که نه خیلی طفلک مامان بابام. من اگه تو خونه عروسی هم باشه بخوام بخوابم می خوابم : دی
خوش به حالت:)
یا اینکه مچ پاش پیچ بخوره، پاشو گچ بگیرند، اونوقت معلوم میشه کی بوده.
البته امیدارم در نتیجه صدا قطع بشه، وگرنه باید دست به دامن دوستان متاقیزیکی شد :-)
محبوب جان کامل درکت میکنم..
ما هم دو سال قبل همسایه ای داشتیم دیدنی.یه زن و مرد مسن عرب بودن که از ساعت شش صبح تا دو شب همدیگه رو میزدن و میز می کشیدن و صندلی جا به جا میکردن و اره می کردن...فکر کنم مرده تو خونه کار نجاری می کرد...آی همو میزدن.یکهو یه چیزی میگفت شبلق ....من می گفتم مسعود زنه رو کوبوند زمین....آسی شده بودیم یک سال تمام.بدون یک روز استراحت.کلی هم شکایت کریدم اما هیچ.همسایه ها همه هندی ترسو و بزدل.....همکاری نمی کردن.
حالا ایشالا باشنه کفشش در بیاد:))
:)
نیکی و پرسش؟
ترمشون اسم نداره.اون برنامه این ترمشون هست که نوشتم...منتظر دستور تهیه هستم خانوم گل.
سلام
این همسایه طبقه دوازدهمیه هنوز برنگشته بینیم جریان چی چی بوده؟
گمون نکنم کفش باشه زودی کشف کن چیه و خبر بده
بوووس
شاید برگشته باشه ولی تا دوباره همت !!کنیم و بریم سراغ منبع صدا! یه مدت طول میکشه:))
درود عزیز
مطمینم که صدای راه رفتن و دمپایی چوبی نیست!
باید یه چیز دیگری باشه.
اما بنظرم بهترین راهش اینکه در آپارتمان زندگی نکنیم اینگونه راحت خواهیم بود از هر گون هسر و صدای نا خواسته
بله خوب!