سلام مجدد

امروز خواهر عزیزم بهم یاد اوری کرد که یکساله که ننوشتم!

میشه گفت کاملا اینجا رو فراموش کرده بودم حتی برای وارد شدن به صفحه مجبور شدم کمی فکر کنم که ای دی و پسورد چی بود!

وقتی حرف برای گفتن زیاد میشه ، وقتی نمیدونی از کجا شروع کنی ، وقتی بیشتر دوستان دیگه نیستن ، وقتی احساس کنی چیزهایی که میگی ایا ارزش خوندن داره و یا اینکه اصلا ارزش بیادموندن اونوقت که سکوت میکنی....

شاید دوباره برگشتم و از زندگی در اینجا نوشتم زندگی در اخر دنیا... بقول علی اگه یه ذره دیگه بری اونور میافتی تو اب...

پایان نامه!

به پایان آمد این دفتر... حکایت همچنات باقی است 

قوانین حدید

 

  

از اول سپتامبر امسال رانندگان در ایالت آلبرتا در صورت انجام هر یک از کارهای ذیل در حین رانندگی با جریمه ۱۷۲ دلاری مواجه خواهند شد ( منهم نمیدونم این ۲ دلارش مال چیه؟!) 

- استفاده از تلفن همراه 

-ارسال پیامک و ای میل 

-استفاده از وسایل الکترونیکی مثل لپ تاپ و بازی ها و دوربین و... 

-وارد کردن اطلاعات در جی پی اس 

-خواندن کتاب و جزوه و... 

-نوشتن و چاپ و یا طراحی کردن... 

-برای آقایون اصلاح صورت و برای خانمها آرایش کردن  

 

امروز که داشتم میرفتم برای خرید ٬ توی ماشین رادیو روشن بود و در این مورد نظرات موافق و مخالف شنیده میشد بعضی هاش جالب ود: 

- این قانون مخالف آزادی های شخصیه و بجای محدود کردن مردم بهتره که بهشون آموزش داده بشه( محدودیت ندیده ها!!)  

- اگه اینطوریه ! که خیلی چیزها باعث حواس پرتی راننده میشه مثل وجود بچه تو ماشین ٬ حرف زدن با بغل دستی٬ وجود حیوون تو ماشین و اتفاقاتی که بیرون میافته پس بیاین یه دفه راننده رو بذارین تو یه قفس شیشه ای  دیگه!( وجود عابر خانم و منتظر تاکسی رو یادش رفت؟!!) 

 

-من رژ لبم رو خیلی سریعتر از اونی که سیگار میکشه میزنم چرا سیگاررو ممنوع نمیکنن؟( ای بابا! پس این سیگاری های بیچاره کجا برن سیگارشون رو بکشن تو این مملکت؟!) 

 

-تا حالا چند نفر رو دیدین که دودستی رانندگی کنن؟اول اینو اجبار کنین بقیه اش حله!( ای خانم ! اگه همه مثل شما۱۰:۱۰ رانندگی کنن که باید برن بشینن پشت ماشین لباسشوئی که!!)  

دیگه رسیده بودم اصلا نفهمیدم کی رسیدم! باید بهشون ای میل بزنم بگم گوش دادن به رادیو رو هم به موارد فوق اضافه کنن! ولله !

همدردی

یه دردی هست  اینجا وسط پشت _ سرم، بین _ دو تا کتفم، نزدیک گردنم. یه درد _ نفس بر، یه درد _‌تلخ. 

مهتاب 

The Help

 

 

 

 

بالاخره تموم شد! The Help

 اولین کتابی که به زبون شیرین و بامزه افریقائی-آمریکائی خوندم گاهی فکر میکنی داری رپ میخونی! 

از او کتابهائی که خوندنش آدم رو به فکر وامیداره . گاهی دست از خوندن میکشیدم و افکارم پرواز میکرد به خیلی جاها ! به حرفها٬ به روابط آدمها! به شبیه سازی شخصیت ها با کسانی که میشناسم با خودم.  

از شخصیت Aibileen خوشم میاد از اینکه یه زن سیاهپوست در دهه ۶۰ باسواده متفکره صبوره کسی که دوستاش میتونن بهش اعتماد کنن و در کنارش آرامش داشته باشن از اینکه هر شب دعاهاشو مینویسه و یه لیست بلند بالا داره از اسمهای افرادی که میخواد براشون دعا کنه. 

 

شخصیت Minny رو هم دوست دارم شاید چون خیلی بی پروا حرفهاش رو میزنه کاری که خودم هیچوقت نتونستم و نمیتونم بکنم  

 

Skeeter رو خیلی دختر زشتی معرفی کرده با قد خیلی بلندش و موهای نافرمان که منو یاد جودی ابوت میندازه  از اینکه بلندپروازه مثل بقیه فکر نمیکنه به ادمها نگاه متفاوتی داره فارغ از رنگ و نژاد و برای رسیدن به هدفش ریسک می کنه یه جورائی بهش حسودیم میشه   

 

اونائی که کتاب ریشه ها رو خوندن و دوست داشتن از این کتاب هم خوششون میاد یه جورائی در ادامه ریشه هاست زندگی سیاهها سالها بعد از اورده شدنشون به آمریکا و شاید بد نباشه آدم بدونه چی شد که اوباما جائیه که الان هست و منظورش چی بود که گفت: ۶۰ سال پیش اجداد من رو توی کافه ها راه نمیدادن و من الان در کاخ سفیدم! 

چه کسانی زحمت کشیدن و زندگی خودشون رو به خطر انداختن تا تغییر ایجاد کنن تا بچه هاشون زجری رو که اونا کشیدن نبیین و نکشن... بگذریم. 

 

فیلمش رو  دارن میسازن یا ساختن هر چند تجربه ثابت کرده همیشه کتاب بهتر از فیلم میتونه احساسات و مفهوم رو منتقل کنه اما دوست دارم فیلم رو هم ببینم.  

 

 

 

 

کلید فاصله

رادین بعد از جندین بار تلاش برای کندن کلید فاصله کیبورد٬ بالاخره دیروز موفق شد اون رو طوری بکنه که دیگه قابل نصب مجدد نباشه الان با چه مشقتی! دارم تایپ میکنم! 

 

 کاش یکی هم کلیدهای فاصله بین دلها رو میکند!

روز جهانی زن

 

یاد تمامی زنان شجاع و جسوری که برای برابری و برقراری حقوق انسانی در سراسر دنیا تلاش کرده و می کنند گرامی باد.