به یاد بانو

آنی بود٬ درها وا شده بود

برگی نه٬ شاخی نه٬ باغ فنا شده بود

مرغان مکان خاموش٬ این خاموش٬ آن خاموش.خاموشی گویا شده بود.

آن پهنه چه بود: با میشی ٬ گرگی همپا شده بود.

نقش صدا کم رنگ٬ نقش ندا کم رنگ. پرده مگر تا شده بود؟

من رفته٬‌او رفته٬ ما بی ما شده بود.

زیبائی تنها شده بود.

هر رودی٬دریا

              هر بودی ٬ بودا شده بود

هشت بهشت

سهراب سپهری

The lady in red

 

به مناسبت کار مشترک گروه آریان و کریس دی برگ

'I've never seen you looking so lovely as you did tonight
I've never seen you shine so bright
I've never seen so many men ask you if you wanted to dance
They're looking for a little romance
Given half a chance
And i've never seen that dress you're wearing
Or that highlights in your hair
That catch your eyes
I have been blind

The lady in red is dancing with me
Cheek to cheek
There's nobody here
It's just you and me
It's where i wanna be
But i hardly know this beauty by my side
I'll never forget the way you look tonight

I've never seen you looking so gorgeous as you did tonight
I've never seen you shine so bright you were amazing
I've never seen so many people want to be there by your side
And when you turned to me and smiled it took my breath away
And i have never had such a feeling such a feeling
Of complete and utter love, as i do tonight

The lady in red is dancing with me
Cheek to cheek
There's nobody here
It's just you and me
It's where i wanna be
But i hardly know this beauty by my side
I'll never forget the way you look tonight

I never will forget the way you look tonight
The lady in red
My lady in red
I love you

پراگ

این شهر واقعا دیدنی است امیدورام  اونهائی رو که علاقه دارند بطلبه!

prague

ساعت چنده؟

خانم همکار میگفت:میگند! سه تا شهر تو دنیا هست که هر زنی باید ببینه! پاریس٬ پراگ و پترزبورگ

پ . ن.من هم یه تز!! دارم میگم هر شهری که از وسطش رودخونه رد بشه خیلی قشنگه.

سماع

sama

مراسم با خواندن دعا و نواختن ساز آغاز شد.

sama

بعد از چندین بار دور چرخیدن و به هم تعظیم کردن ۵ نفر از گروه عباهاشون رو در آورند و بدور خود چرخیدن رو به آرومی و باز کردن دستهاشون و بالا گرفتن آنها در  حا لی که دست راست به بالا و دست چپ به پایین اشاره می کرد شروع کردند.

sama

بعد از کلی چرخیدن  هر بار به آرومی می ایستادند کف دستها را رو شانه می گذاشتند تعظیم می کردند و دوباره چرخیدن رو از سر می گرفتند.

از فلسفه این چرخشها جویا شدیم گفتند: طواف بدور کعبه دل که جایگاه اصلی خداست به جای کعبه گل. با دست راست از بالا می گیرند و با دست چپ به زمین می دهند.حتما فلسفه عمیقتری در پس این رقص هست که باید از اهل فن پرسید.

 مراسم جالبی بود.فیلمی هم توسط یک کارگردان آذری ( توفیق اسماعیل اف )  در مورد مولانا تهیه شده بود و در ابتدای مراسم به نمایش گذاشته شد . بنظرم خیلی بهتر و درست تر می تونست باشه اگه تهیه کنندگان متن و تصاویر و صدا و ... کمی به خودشون زحمت بیشتری میدادند.

تصاویر آقای دقتی هم نمایش داده شد  از تشویق حضار چنین برآمد که همه لذت برده اند.

در آخر هم جوایزی به شاعران برگزیده داده شد.