آهو

هیچوقت فکرشو نمی کردم از دیدن دو تا آهو اینقدر ذوق زده بشم!  

اومده بودند پشت نرده های حیاط و داشتند برای خودشون صفا می کردند تا اومدیم دوربین رو راه بندازیم فواره ها شروع به کار کردند  هم اونها رو از حال و هوای خودشون در آوردند هم ما رو! فرار کردند توی جنگل و هر چی منتظر شدیم برنگشتند. 

آه از نهاد همسایه هم بلند شد چون دوربین و سه پایه رو با کلی زحمت علم کرده بود   

آنقدر خوشگل بودند و آنقدر نزدیک و آنقدر آزاد...

نظرات 6 + ارسال نظر
روزنه امید سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ق.ظ

مگه محل زندگی شما نزدیک جنگله ؟
خوش به حالتون
جای علیرضا واقعا خالی که بیاد صفا سیتی .

جاش که واقعا خالیه همه جا پر از گل و سبزه است:)
باید بیاد کمک برای باغبونی :)) بیلچه مورد علاقه اش رو هم بیاره

ندا سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ق.ظ

واقعا؟خونتون نزدیک جنگله؟
ببین خوب هی برای بچه تعریف میکنی دلش عکس میخواد
حالا که ما نمیتونیم از نزیدک این چیزا رو ببینیم پس عکس بفرست::::)))))))))

جنگل خرس گریزلی داره ها :))

ز یبای زندگی پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ق.ظ

شنیدم که اونجا زیاد آهو دیده میشه.پس منتظر باشید که دوباره میان.خیلی زیبا هستند مخصوصن اونهایی که پشتشون لکه داره.

سوشیانس شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:26 ق.ظ

الان دیگه توی یکی از بهترین و آزادترین نقاط زمین دارید زندگی میکنید! نه فقط برای انسانها که برای حیوانها نیز!
حالشو ببر
جای ما هم خالی کن :)

@ سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ق.ظ

هنوز منتظری آهو بیاد نمی نویسی؟

از کجا فهمیدی ناقلا؟:)

پیمانه پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ب.ظ http://pn1350.blogfa.com/

سلام . آهو ؟ فکر کنم باید خیلی حیوان ملوسی باشد . ببینم فواره ها هنوز کار می کنند ؟ مگر یخ نزدند ;-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد