مهر سکوت

برای من که آدم زیاد پر حرفی نیستم شاید زیاد عجیب نباشه اما اینروزها واقعا نمیدونم چی شده اصلا نمیتونم حرف بزنم یا بنویسم آنقدر که از سکوت لذت می برم از حرف زدن نه! 

شاید این هم یک دوره گذر باشه.  

از همه دوستانی که میاند اینجا و همون حرفهای صد تا یه غاز رو هم اینجا نمیبنند معذرت می خوام.من به همتون سر می زنم و با اشتیاق نوشته های قشنگتون رو می خونم. 

نظرات 17 + ارسال نظر
؟ چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

شاید دوری وطن ؟

؟

بهار چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ق.ظ http://bahar77.blogfa.com

سلام
چند روز قبوله به شرطی که خیلی طولانی نکنیش.
خوش باشی. بوووووووووس

ندا چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:11 ب.ظ

محبوب نمیدونی منچقدر دلم برای نوشتن تنگ شده

مهتاب چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ب.ظ http://aeenehomahtab.persianblog.ir

اوهوم می درکمت. گاهی انگار آدم پر میشه از حسی که نمیشه به زبون بیاردش. تو هم شاید سرشار شدی از محیط از تازگی از نوع دیگر زندگی یا شاید سرگرم دل کندنی از روزهای قبل... بذار بگذره

صدتا یه غاز نیست خیلی هم حرف ـ‌دلانه ست دوست داریم خب زیادتا خیلی:*:*:*:*:*:*

مرضیه پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:57 ق.ظ

میگذره
درسته منم اصلا؛دیگه حال وبلاگ بازی ندارم ولی منتظر نوشته های قشنگ شما هستم

سید مجید پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ http://neveshte.blogsky.com

این حالت برای خانمها کمی غیر عادی است.
چه با سکوت چه بی سکوت ماهم مطالب غنی شما را می خوانیم

پیمانه جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ق.ظ http://pn1350.blogfa.com/

سلام محبوب جان . گاهی سکوت خیلی قشنگه ٬ حتی برای آدمهای کم حرفی مثل تو یا همشاگردی سابقت ... اگر این سکوت از سر تفکر باشد در پایان آدم را چند پله بالاتر می برد و متعالی تر می کند . نگران ما هم نباش آنقدر می آییم و می رویم تا مهر سکوتت را بشکنی .

soshyans جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ق.ظ

در سرحدات آرامش که قرار میگیری، در سکوت اطمینان به سر خواهی برد!

ز یبای زندگی جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:44 ب.ظ

حرفهای صد تا یه غاز من اینجا ندیدم..هر چه بود حرف دل بود که بر دل می نشست.........منتظریم تا مهر سکوت را برداری.

دوست جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ

بنویس تا حالت خوب بشه.

روزنه امید شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ق.ظ

شاید این جمعه بیاید شاید
گره از دل بگشاید شاید ؟
موفق باشید

ندا شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ

من عاشق بوی پائیزم... بوی برگ های نارنجی چنار روی پیاده رو های خیس... بوی گردو... بوی باد...

وقتی خوندمش به زور اشکمو نگه داشتم که سرازیر نشه چون سر کار بودم
کاش اون روزا برمیگشت روزای دور هم بودن
کرسی .بارون .برف.چراغ علاءالدین .صدای کتری .بوی قرمه سبزی روی چراغ

[ بدون نام ] یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:56 ق.ظ

این از همون لوس بازی های وبلاگیه دیگه!

دختر بهار دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام محبوب جون
چقدر دلم برات تنگ شده بود.
سکوت هم گاهی لازمه...
پر از عشق باشی

؟ یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ق.ظ

بنویس دلمون تنگت شده.

ندا یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام
من وبم رو دوباره راه انداختم
دلم برای نظراتت یه ذره شده
منتظرتم

یکی از همین آرش ها دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ق.ظ http://yaharashha.blogfa.com


دِ بسه دیگه، دِهَه! [آیکون دست به کمر، چماق به دست، یک زن هندی داره!]

چقدر سکوت می‌کنی و میری شهر و می‌گردی؟ چار تا عکس بذار لااقلکندِش ما هم دل‌مون بسوزه یه خورده و اینا.

خرج از شوخی، بیا برای اولین بار سعی کن و چار تا حرف صد تا یه غاز (میشه چند تا غاز، کلاً اون وخت؟) بذار اینجا ببینیم، چه کاره‌ای. فکر کردی حرف صد تا یه غاز زدن آوسنه؟ نه عزیزم هنر می‌خواد. (توجه دارید که کلاً اینایی که گفتم خارج از شوخی بود
D: )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد