چند روز پیش که این نوشته رو خوندم یاد خاطره یکی از دوستان افتادم.این دوستمون که ساکن کانادا هستند تعریف می کرد:
مادرم طبق معمول هر سال تابستان رفته بود تهران ٬ چند روزی به برگشتش مونده بوده که یکی از دوستانش از کانادا بهش زنگ می زنه و می گه :
-میشه یه لطف کوچولو در حق من بکنی؟
- (بنا به رسم معمول) شما جون بخواه!
- یه چیزی دارم تو تهرون که باید برام بیاریش ! می دونی الان شوهرم تهرانه ولی اون حوصله اینجور کارها رو نداره مردها رو که می شناسی! برای همین از تو می خوام که اینکارو برام بکنی .
-خواهش می کنم حتماً٬ چی هست؟
- یه سنگ قبر ! چند سال پیش سفارش دادم الانم آماده است ٬ فقط باید پولشو بدی و بیاریش !!
شما داشته باشید قیافه مادر دوست ما رو !
سلام
اگه دوست داری تبادل لینک کنیم
جالب بود، خدا به مادرت صبر و قدرت دهد!
ماااااااااااااع! این مدلش رو دیگه ندیده و نشنیده بودم!
سنگ قبر؟؟/ به چه دردش میخوره!