داستانی از مثنوی معنوی

 

masnavi manavi

 

یک موذن داشت  بس آواز بد                      در میان  کافرستان  بانگ زد

 چند گفتندش  ، مگو بانگ نماز                    که شود جنگ و  عداوتها دراز

 او ستیزه کرد و پس بی احتراز                   گفت در کافرستان  بانگ  نماز

 موذن بد آواز به نصیحت دوستان گوش نکرد و کار خویش به پیش برد ، کافری پرسان پرسان ، با حلوا و هدیه سراغ او آمد :

 شمع و حلوا با چنان جامه لطیف               هدیه آورد و  بیامد  چون  الیف

 پرس پرسان کین موذن گو کجاست            که صلا و بانگ او راحت فزاست

 از او می پرسند که کجای آواز این موذن بد آوا راحت فزاست؟

 دختری دارم لطیف و بس سنی                  آرزو می بود   او را   مومنی

 هیچ این سودا نمی رفت از سرش             پندها   می داد    چندین   کافرش

 در دل  او   مهر ایمان  رسته  بود             همچو مجمر بود این غم ، من چو عود

 هیچ چاره می ندانستم  در آن                    تا فرو خواند این موذن آن اذان

 گفت دختر چیست این مکروه بانگ ؟        که به گوشم آمد این دو چار  دانگ؟

 من همه عمر اینچنین آواز زشت              هیچ نشنیدم در این دیر و کنشت

 خواهرش گفتش که این بانگ اذان           هست  اعلام  و  شعار  مومنان !

 .... دختر باور نمی کند و از دیگران هم پرس و جو می کند که این آواز زشت چیست و چنین می شنود که این آواز مسلمانی است ....

 چون یقین گشتش رخ او زرد شد             از  مسلمانی  دل  او  سرد  شد

 و مرد کافر  شادی کنان می گوید  که با این اذانی که تو دادی من از این پس با خیال راحت خواهم خفت ....

نتیجه گیری تاریخی : از زمان مولوی تا الان چیز زیادی تغییر نکرده !

 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
بابک فرهمند پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:21 ب.ظ http://rahyaftha.blogfa.com

با سلام به پالیز محبوب عزیز
وبلاگ بسیار خوبی داری. به تو تبریک می گویم و امیدوارم در این میدان موفق و پیروز باشی.
می دانی گروهی از هموطنانت در قسمتی دیگر از دنیا به نام سوئد مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند. گروهی از آنان وبلاگی راه اندازی کرده اند که شخصی نیست و به یک جمع تعلق دارد. اگر مطلبی داشتی از جمله شعر، داستان یا هر چیزی در پیوند با وضعیت آنان، با آدرس وبلاگت برای ما به آدرس زیر بفرست.

علیرضا قراباغی پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ

به موقع بود. مخصوصا با توجه به خبر سنگسار تاکستان٬ که بالاخره عقلای قوم جلوش رو گرفتند!

ثالث جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:40 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

متاسفانه
...
راستی یه بار گفتی هوالمحبوب رو دوست داری.
منتظرم تا دیر نشده

ری را شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ق.ظ http://www.rosaryabi.blogfa.com

جالب بود .. لذت بردم ....

من بعد از مدتها اپ کردم .. ممنون که بهم سر زدی . منو به خاطر بی معرفتیم ببخش

پژ شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 ق.ظ http://pazh.blogspot.com

آره والا! خیلی چیزها عوض شده ولی خب انگاری هنوز هم هیچی عوض نشده! (متناقض نمایی شد!)

یکی از همین آرش‌ها یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 ق.ظ http://yaharashha.blogfa.com

سلام

ما چاکر آقا محمد بلخی هم هستیم.

نیستی؟؟

رضا سیدی یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.reza67.blogfa.com/

بابا این که احدی نژاد خودمونه !
ممنون از محبوب
رضا سیدی

همکلاسی دوشنبه 4 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ب.ظ

ممنون که یادی از مولانا کردید.
امسال از سوی سازمان ملل سال بزرگداشت ۸۰۰مین سال تولد جلال الدین بلخی - مولانا اعلام شده.
تا نقش خیال دوست با ماست دلا

ما را همه عمر خود تماشاست دلا

و انجا که مراد دل برآید اى دل‏

یک خار به‌از هزار خرماست دلا

ممنون

از زندگی سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://ahmadnia.net

واقعاْ :)

سایه چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ب.ظ http://rooozha.blogfa.com

سلام گرامی
تاثیر اصوات و نوع کلام در بیان بسیار تاثیر دارد... اینها شاید در زدن های است که هدفش بیداری دیوار است...
ممنون از حضورت
مانا و پایدار باشید

یکی از همین آرش‌ها پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:58 ق.ظ http://yaharashha.blogfa.com

نه من نگفتم خیرخواهان هم به دنبال قدرتند، بلکه آنها در نهایت با جایی که در قلب مردم باز می‌کنند خود بخود آنها را مرید خود می‌کنند یا بهتر بگویم شاید به نوعی مردم خود را زیر دین آنها می‌دانند به همین دلیل احتمالاً اگر خواسته‌ای داشته باشند به گوش جان می‌شنوند. این نوع از قدرت درواقع به دنبال اعمال آنها برایشان می‌آید که معمولاً آنها یا آن را نمی‌خواهند یا از آن استفاده‌ای نمی‌کنند.
اما نیکوکاری‌ها و یاری‌رسانی‌هایی که انجام می‌شوند تا زورگویی‌ها و قدرت‌مداری‌ها را در پشت آن پنهان کنند از مقوله‌ای دیگر است.
سئوال من..... چی‌ بود؟!!

ولش کن مرسی که میای و هوام رو هم داری.

در مورد عکس سرلوحه هم می‌خواستم یه چیزی بذارم ولی عکس‌هایی را که آپ کردم نشان نمی‌داد بنابراین فعلاً صبر... تا بعد.
مرسی

مثل آب برای شکلات سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:36 ق.ظ http://tita.blogfa.com

اتفاقاْ روز به زور بدتر میشه.حالا از هر گوشه کسی اذان می خوونه!

داروغه پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:33 ب.ظ http://juyebazm.blogfa.com

استان جالبی بود، کمترین حسن بازگو کردن این داستانها اینه که به یاد آدم می یاره یه توررقی تو دو جلد مثنوی که تو کتابخونه داره خاک می خوره کنیم!
مرسی محبوب جان

داروغه پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:36 ب.ظ http://juyebazm.blogfa.com

داستان جالبی بود، کمترین حسن بازگو کردن این داستانها اینه که به یاد آدم می یاره یه توررقی تو دو جلد مثنوی که تو کتابخونه داره خاک می خوره کنیم!
مرسی محبوب جان
بابا محبوب آخه یه خورده مجال آزادی عقیده بده، برای چی نظرات ما باید از فیلتر رد بشن؟

من چکاره بیدم !!
مگه من چی مینویسم و شما چی نظرمی دی که فیلتر بشه !!!
نظرات شما عینا تائید می شه اگه چند مدتی نبودیم شما ببخش:)

محمدرضا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:48 ق.ظ http://khanevaneh.blogfa.com/

کاش همان اذان را می خواندند

رضا سیدی یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:45 ق.ظ http://www.reza67.blogfa.com/

کجایی خانمی ؟ خبری ازتون نیست ؟ کلا از دنیای مجازی پر کشیدین ؟ خبری شده ؟

پژ سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ

ببخشید محبوب جان، شما قصد به روز کردن ندارید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد