دوست. دشمن

نه هیچ انسانی دشمن توست و نه هیچ انسانی دوست تو٬ بلکه هر انسان٬معلم توست.

پس آدمی باید غرور و تعصب را کنار بگذارد و آنچه را  که هر انسانی به ناچار باید به بیاموزاند٬ بیاموزد تا هر چه زودتر درسهایش را فراگیرد و آزاد ورها شود.

رنج برای پیشرفت آدمی ضروری نیست و رنج زائیده تخلف از قانون معنویت  است. معمولا مردم به هنگام خوشحالی خودخواه می شوند و قانون کارما خود بخود به کار می افتد. آدمی اغلب به علت ناسپاسی و قدرنشناسی چیزی را از دست می دهد و از فقدان آن رنج می کشد.

...

قدیمی ها می گفتند مادری که دل نگران فرزندش نباشد مادر نیست.

اما اکنون میدانیم که ترس مادرانه٬ مسئول چه بسیار ناخوشیها و حوادثی است که به سراغ بچه ها می آید.

چون ترس با وضوحی هرچه تمامتر بیماری یا وضعیتی را که مادر از آن بیم دارد ترسیم می کند. واگر این تصاویر خنثی نشوند بی تردید به عینیت در می آیند.خوشا به حال مادری که می تواند صمیمانه بگوید که فرزندش را به دست خدا می سپرد و از این رو یقین دارد که فرزندش در پناه حمایت الهی است.

در محبت خوف نیست ٬بلکه محبت کامل ٬خوف را کنار می زند .زیرا خوف عذاب دارد و کسی که خوف دارد در محبت کامل نشده است.

بر گرفته از کتاب «چهار اثر» از فلورانس اسکاول شین

ترجمه گیتی خوشدل

 

نظرات 9 + ارسال نظر
سپیده دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:22 ب.ظ http://a-r-t.blogsky.com

ایول
می بینم که تو هم از کتابه خوشت اومد :))

علیرضا قراباغی دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:10 ب.ظ

سلام!
به این پست شما ارتباطی نداره٬ ولی نمیدونستم چه جوری از لینک روزانه شما (نظر دکتر رجبی در مورد سد سیوند) تشکر کنم. در این غوغا سالاری و هوچی بازی٬ از بی طرفی و منطق گرایی شما خوشحال شدم.

یکی از همین آرش‌‌ها دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ب.ظ

با این مطلب کاملاً موافقم فقط نمی‌دونم چرا از این گیتی خوشدل خوشم نمیاد. همین طوری ها!

نخودی سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ب.ظ http://rouzgaran.blogspot.com

مممم! در مورد دختر بودن یا نبودنم ترجیحاْ چیزی نمیگم!!! اما خب، رقص آره. واقعاْ بلدی میخواد و بنده یک عدد چوب خشک بیشتر نبیدم ؛)
آخ، این یه تیکه رو بد با خانم اسکاول شین موافقم. این عشق مادرانه منشا یک خروار مشکله. البته توهین نگیرید ها ولی مادرها بیشتر عشقشون از سر خودخواهیه تا این که واقعاْ عشق باشه. بچه ام اچه ام می کنن و عاقبت اون بلایی رو که نباید خودشون سر بچه ی ننه مرده نازل می کنن. یا حتی بدتر از اون خودشون میشن عین بلا! البته بازم میگم بلا نسبت شما. ایشالا که هیش وخت اون طوری نشین! :)

Pazh چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ب.ظ http://pazh.blogspot.com

از توصیه‌تون ممنونم. تلاشم همین است. :)

نخودی پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ http://rouzgaran.blogspot.com

راستی، بابت کامنت ها یک عالم ممنون:)

گرگ دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ق.ظ http://simi.myblog.ir

حکیمانه بود. بعد از مدتها چهار کلمه حرف حساب خوندیم.

نخودی دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:52 ب.ظ http://rouzgaran.blogspot.com

از دل گرمیت ممنونم. دارم سعی خودم رو می کنم که فعال بمونم :) بله خب. در مورد چاقی حق با شماست. تمام و کمال. این مرض مرد و زن نمی شناسه. شما قصور بنده رو بذارین به حساب این که خانم های دور و بر این جانب بیشتر از آقایون نسبت به این مساله حساسن. خب، هر کسی دنیا رو از دو تا سوراخ تنگ مردمک چشم خودش می بینه و بنده هم مستثنا نیستم:) بازم ممنون از این که بهم سر میزنی.

رضا سیدی سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ق.ظ http://www.reza67.blogfa.com/

محبوب عزیز ، ما که بزرگ شده به امون خدا بودیم . سال تا سر کسی سراغمونو از توکوچه ها نمی گرفت ، اگه تا چند روز هم خونه نمیومدیم . حالا اینم عاقبتمون!
رضا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد