قیام اسماعیل صفوی

قیام اسماعیل یکی از عجیبترین قیامهای شیعه است

 

وقتی اسماعبل یک ساله بود پدرش در جنگ با سنی ها کشته شد و برادرش که جانشین پدر شده بود را هم در همان سال کشتند. صوفیان فدائی شیخ صفی اسماعیل یک ساله را جانشین پدر کردند و سالها او را مخفی نگاه داشتند. در شش سالگی شیوخ صفوی برای اسماعیل دعوی ارتباط در بیداری و خواب  با حضرات ائمه می نمودند.

 

سیزده ساله بود که با هفت صوفی ازخودگذشته از مخفیگاه خود در یکی از روستاهای گیلان بیرون آمد و تا وقتی به اردبیل رسید سه هزار نفر گرد او جمع شدند. اسماعیل مستقیما به خانقاه شیخ صفی رفت.

در آن زمان ایران کشوری مسلمان و سنی نشین بود . دستور داد از هر خانه ای یک پشته چوب بیاورند... هر کدام از افراد دستگیر شده که شهادت ( علی ولی الله ع) می گفتند راملازم خود می کرد و هر کس نمی گفت او را به آتش می انداخت و می سوزاند!

اولین لشکر کشی به شیروان ( در جمهوری آذربایجان فعلی ) بود که درراه هر شهری که مقاومت می کرد عاقبت بدی در انتظارش بود... " از سرهای کشتگان کله منار ساختند "

پس از آن به تبریز رفت و در آنجادر سن چهارده سالگی پادشاهی خود را اعلام کرد.

( داخل پرانتز بگم که اینجا بهش میگند شاه اسماعیل خطائی و مجسمه پر هیبتی از اون رو هم در منطقه خطائی گذاشتند!وخیلی هم به نیکی ازش یاد می کنند و درواقع افتخار می کنند)

 

در واقع او اولین شیعه دوازده امامی بود که با شمشیر قیام کرد در کار خود موفق شد و شیعه " اثنی عشری " را مذهب رسمی ایران کرد و بدون نگرانی از اینکه در مذهب شیعه دوازده امامی " حکومت حق امام است " خود را سلطان کشور شیعه ایران نامید.

 

شب قبل از تاجگذاری وقتی قزلباش ها و حتی برخی رجال شیعه شنیدند که شاه اسماعیل می خواهد روز بعد شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی ایران اعلام کند نزد او رفتند : " ای شهریار ! فکری می باید کرد در خواندن خطبه اثنی عشری, چرا که اززمان حضرت علی ( ع) تا حال این خطبه را کسی نخوانده و میترسیم که مردم بگویند ماپادشاه شیعه نمی خواهیم "

شاه اسماعیل به فکر فرو رفت و گفت : " مرا به اینکار واداشته اند و خدای عالم با حضرت همراه منند و من از هیچکس باکی ندارم , به توفیق خدای تعالی اگر رعیت هم حرفی بزند , شمشیر از غلاف می کشم و به عون خدا یک نفر را زنده نمی گذارم. روز جمعه خودم می روم و خطبه اثنی عشر می خوانم "

 

روز چمعه در میان تدابیر شدید امنیتی ! خطبه خوانده شد و تمام از ترس شمشیر قزلباش ها" تبرا"کردند و شاه دستور صادر کردمردم در میدانها زبان به دشنام خلفا بگشایند و هر کس سرپیجی کرد سر از تنش جدا کنند.

و همچنین دستور داد به اذان و اقامه عبارات " اشهد ان علی ولی الله "و " حی علی خیر العمل " اضافه شود

بر خود لقب " ابوالمظفر شاه اسماعیل الهادی الوالی " نهاد وسکه ضرب کرد و مبلغانی به سرزمین آسیای صغیر ( تحت حکومت سلطان سلیم پادشاه عثمانی ) فرستاد و آتش خلاف شیعه و سنی را دامن زدند.

ادامه دارد...

شیعه در تاریخ ایران

دکتر سید رضا نیازمند

نظرات 6 + ارسال نظر
باغ رویاها شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ب.ظ http://h

سلام . خوبی؟ مطلب اجتماعی مفیدی رو نوشتی .خیلی زیبا هست کاش کسانی بودند و از این مطالب درس میگرفتند . ممنون که به من سر زدی و ممنون تر اگر من رو هم دعا کنی این روزها

سید مجید یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:05 ق.ظ http://neveshte.blogsky.com

بسیار مفید بود.ممنون

همکلاسی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ق.ظ

اگه شیعه اینه پس ما کی هستیم؟
اگه ما شیعه ایم پس این کیه؟
به نظر من تفرعات دین دکانی بیش نیست. پذیرش هر شعبه دیگر به معنای بسته شدن دکان خود است.

ری را دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.rosaryabi.blogfa.com

جالب بود ..........

من اپم

شهروز دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:10 ب.ظ http://freedman.blogfa.com

جالب بود!

باغ رویاها سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام . خوبی؟چرا آپ نکردی بابا؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد