یادش بخیر گل آقا

اگه وقت داشتید حتما یه سری به اینجا بزنید.

برناردشاو را به شب افتتاح یک نمایش دعوت کردند. بعد از پایان نمایش، کارگردان از او پرسید: فرق کمدی با درام و تراژدی چیست؟

 

شاو جواب داد: عزیزم، بی‌اطلاعی شما از کمدی و درام و تراژدی، برای من کمدی است، برای تماشاچی‌ها درام و برای خودتان تراژدی.!

 

 

ناطق سپس افزود: گل زدن به حریف، کاری ندارد برادران! علی‌الخصوص با پای راست که حرف ندارد. ما خودمان اوایل امر که همین‌طور خودجوش وارد زمین بازی شدیم، خیلی‌ها می‌آمدند بیخ گوش ما می‌گفتند که حریف قدر است و گل خورش ملس نیست و... از این‌جور حرفها؛ خلاصه می‌خواستند حالی‌مان کنند که نمی‌شود گل زد. اما ما زدیم و دیدیم شد.

 

فلذاست که نباید ترس را به جان خرید و برخود لرزید. باید علاوه بر «تکنیک»، هوای «تاکتیک» را هم داشت. گاهی یک تاکتیک، کار صدتا تکنیک را می‌کند. شما هم باور بفرمایید که اگر یک کمی به هم بجنبید، می‌توانید در آلمان نازی، قهرمان جام‌جهانی شوید... شما می‌توانید!

 

در این قضیه پرونده هسته‌ای هم وضعیت به همین شکل است. نباید بازی را به رقیب واگذار کرد بلکه باید توپ را توی زمین حریف انداخت...

 

-‌ منتهی انداختن داریم تا انداختن!... (این مطلب را یکی از بازیکنان تیم ملی حاضر در زمین بازی گفت، که ناطق با لبخندی ملیح، بیخ گوشش گفت: ما گرفتیم آنچه را انداختی!)

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سید مجید پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ق.ظ http://neveshte.blogsky.com

سلام
خدا رحمت کند کیومرث صابری را که جایش در این ایام بسیار خالی است. چقدر دلش می خواست که یه غیر روحانی رئیس جمهور شود تا بتواند به راحتی کاریکاتورش را بکشد .
حالا نیست که ببیند چه سوژه ای رئیس جمهور شده که فقط تیپ و حرفاش و حرکاتش به درد روی جلد هفته نامه اش می خورد.
توقف یکباره هفته نامه اش جزو اسرار باقی ماند .
موضوع قشنگ و مناسبی بود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:46 ب.ظ http://llee.blogsky.com

واقعا خسته نباشی. به خاطر تند تند به روز کردن وبلاگت. خیلی زحمت میکشی. امیدوارم همیشه موفق باشی.
راستی چی جالب بود؟ تو قسمت نظرات نوشته بودی. بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد